موج ایران باستان شماره 8 “کلیک کنید”
علی علیزاده
باسلام خدمت همه شنوندگان محترم این اثر – تیم صداهای همراه با ارائه این اثر ( موج فرهنگ ) اثر بخش ترین اتفاق هر زندگی را بوجود آوردند، مطمینم بعد از شنیدن هر قسمت از این پادکست سعی میکنیم بهتر و با کیفیت تر زندگی کنیم.
🔹موج فرهنگ20
فریدون و پسرانش-قسمت آخر
🔘گوینده:علیرضا شعبانعلی
🔘صدابردار:علی علیزاده
راه های ارتباطی :☎📞
www.accvs.com
INSTA: accvstudio
@accompanimentvoicesstudio
صدابردار: علی علیزاده
توضحات از این فعالیت :
موج فرهنگ فقط فقط برای ایجاد تحول در زندگیتون و بهتر شدن کیفیت زندگی ساخته شده، خوش بین بودن شما شنوندگان محترم میتونه کمک کنه راه های جدیدی که بهتون پیشنهاد میشه رو تو زندگیتون عملی کنید.
/ موج فرهنگ – استودیو صداهای همراه تقدیم میکند.
تور تمام آن سخنان را شنيد و پاسخ نداد.خنجری بيرون کشيد و پھلوی ايرج را با آن دريد. سپس با آن خنجر سر از تن او جدا کرد.تور سر برادر را با مشک عنبر آکنده کرد و آنرا نزد پدر فرستاد.
روزھا و روزھا فريدون گريست چنانکه از آب چشم او در کنارش گياھان از خاک بيرون آمدند. در غم ايرج تمام شھر و کشور می گريستند.
در ميان ھمسران ايرج، ماه آفريد دختری زائيد و وقتی بزرگ شد، فريدون برادرزاده خود پشنگ را با وی نامزد کرد. از آن دو کودک زيبائی به دنيا آمد.
فريدون ديدگانش بخاطر گريه زياد جائی را نميديد.بفرمان خدا و به پاس نيکوئيھای فريدون دو چشمش بار ديگر بينا شد و کودک را منوچھر نام نھاد.
منوچھر بزرگ شد و برسم زمان به او آئين جنگ و کشورداری آموختند و رشد او به آنجا رسيد که ميتوانست کين خواه ايرج باشد. بفرمان فريدون تمام سرداران نزد منوچھر آمدند. قارن کاويان ( فرزند کاوه آھنگر) ، گرشاسب، سام نريمان (جد رستم) ، کشواد زرين کلاه، ھمه با او دست ياری دادند تا خون ايرج را قصاص کنند.
در چندين جنگ، با دلاوری ھای پھلوانان خصوصاً گرشاسب، تور و سلم کشته شدند و سرھايشان را برای فريدون فرستادند.سپاه منوچھر از دريای گيلان به سرزمين ساری رسيد. فريدون به استقبال منوچھر آمد و اورا در برگرفت و بوسيد. فردای آنروز فريدون سام را احضار کرد و منوچھر را به او سپرد که در کارھا يار و ياور اوباشد.
ده روز از ماه مھر مانده بود که فريدون منوچھر را بر تخت نشاند و بدست خود تاج بر سرش نھاد.
فريدون ھميشه وقتی بياد سه فرزند از دست رفته اش می افتاد می گريست و ھميشه در مناجات بود و اين چنين بود تا زمانه سرآمد بروی .
منوچھر فرمان داد از زر سرخ و لاجورد برای فريدون دخمه ساختند واورا بر تختی از عاج نھادند، بر سر تخت تاجی آويختند و به آئين آن زمان ھمه او را بدرود کردند و در پايان در دخمه را بستند و يک ھفته غزاداری کردند.
بھشتم بيامد منوچھر شاه
بسر برنھاد آن کيانی کلاه
منوچھر به آئين فريدون يکصد و بيست سال پادشاھی کرد
Podcast: Play in new window | Download
برجسب ها : ایران, شاهنامه, فردوسی, صوتی, موج فرهنگ قسمت 20, پادکست, رادیو.
Copyright accvs.com
ارسال نظر (0)