
افتتاح موج همراه با مطبوعات
با سلام و وقت بخیر بنا بر تصمیمی که تیم صداهای همراه گرفتند، لازم دانسته شد، موجی با محتوای خبری ایجاد گردد بمنظور بررسی خبر های یک هفته اخیر با […]
پادکست The More – 09 علی علیزاده
پادکست The More – 08 علی علیزاده
پادکست The More – 07 علی علیزاده
پادکست The More – 06 علی علیزاده
پادکست The More – 05 علی علیزاده
پادکست The More – 04 علی علیزاده
رادیو لحظه ها ویژه کریسمس – ۲۴ علی علیزاده
رادیو لحظه ها ویژه جشن سده – ۲۶ علی علیزاده
موج موفقیت شماره ۴۹ کلیک کنید علی علیزاده
موج موفقیت شماره ۴۸ کلیک کنید علی علیزاده
موج موفقیت شماره ۴۷ کلیک کنید علی علیزاده
موج موفقیت شماره ۴۶ کلیک کنید علی علیزاده
موج موفقیت شماره ۴۵ کلیک کنید علی علیزاده
موج موفقیت شماره ۴۴ کلیک کنید علی علیزاده
موج موفقیت شماره ۴۳ کلیک کنید علی علیزاده
موج موفقیت شماره ۴۲ کلیک کنید علی علیزاده
موج موفقیت شماره ۴۱ کلیک کنید علی علیزاده
موج موفقیت قسمت ۲۶ “کلیک کنید” علی علیزاده
موج موفقیت قسمت ۲۵ “کلیک کنید” علی علیزاده
داستان کودک بزبز قندی، نوار قصه بزبز قندی کاری ماندگار از سال ۱۳۷۱ ، توانمندی استاد فریبرز لاچینی و گویندگان محترم این اثر هیچوقت از ذهنمان پاک نمیشود،
با هم این کار قدیمی را گوش میدهیم.
داستان کودک بزبز قندی
علی علیزاده
روزی روزگاری در یک جنگل سبز یک بزبزقندی با سه بزغالش زندگی میکردن . بزبز قندی اسم بچه هاش رو گذاشته بود : شنگول ، منگول و حبه انگور .
بز بز قندی همیشه بچه ها رو نصیحت میکرد و میگفت هرگز در را به روی کسی که نمیشناسند باز نکنند و خیلی مواظب آقا گرگه باشند .
او میگفت که آقا گرگه همیشه تو کمینه .
یک روز بزبز قندی تصمیم گرفت برای خرید از کلبه بیرون بره . او به بچه هاش گفت : « شنگولم ، منگولم ، حبه انگورم ، من دارم میرم . رد رو رو کسی باز نکنین ها . »
بچه ها با هم گفتند :« نه مامان بزی ، خیالت راحت باشه . »
بزبز قندی بچه ها رو بوسید و خداحافظی کرد و رفت .
حالا براتون بگم از آقا گرگه که پشت درختها ایستاده بود و کلبه بزبز قندی رو تماشا میکرد . وقتی بزبز قندی از کلبه بیرون رفت آقا گرگه خوشحال شد .
او میخواست برای نهار سه بزغاله خوشمزه بخوره . کمی که گذشت آقا گرگه به طرف کلبه رفت و در زد .
بچه ها پرسیدند : « کیه کیه در میزنه ؟ »
گرگه گفت : « منم منم مادرتون . مادر مهربونتون . غذا آوردم براتون . دروباز کنین . »
بچه ها گفتند : مامان ما صدای لطیف و نازکی داشت . صدای تو کلفته . تو مادر ما نیستی . »
گرگه همانجا ایستاد و فکر کرد و چند دقیقه بعد دوباره در زد و با صدای نازکی گفت : « بچه های خوب من . من مادرتون هستم ، در رو باز کنین . »
بچه ها گفتند : « اگه تو مامان ما هستی دستاتو از زیر در نشون بده . »
آقا گرگه دستهاشو از زیر در نشون داد .
بچه ها گفتند : « واه واه واه . چه دستهای سیاهی ، چه ناخونای بلندی ، مامان ما دستهای سفید و خوشکلی داشت و ناخوناش کوتاه و تمیز بود . تو مامان ما نیستی . »
و مابقی داستان . . .
داستان کودک بزبز قندی
علی علیزاده
Podcast: Play in new window | Download
برجسب ها : استودیو صداهای همراه, تیزر, گوینده, دانلود, بزبز قندی, نوار قصه.
علی علیزاده هستم، مدرس کلاس های: تحول فردی - تغییر الگوهای رفتاری (پارادایم شیفت) - زبان بدن - شخصیت شناسی دیسک
علی علیزاده مرداد ۲۷, ۱۳۹۷
با سلام و وقت بخیر بنا بر تصمیمی که تیم صداهای همراه گرفتند، لازم دانسته شد، موجی با محتوای خبری ایجاد گردد بمنظور بررسی خبر های یک هفته اخیر با […]
Copyright accvs.com
فاطمه on مرداد ۱۵, ۱۳۹۸
خیلی خیلی ممنون. رفتم به حس و حال کودکی.تو اینترنت خیلی دنبال نوار قدیمی بزبز قندی گشتم تا اینجا پیداش کردم. دست شما درد نکنه
علی علیزاده on مرداد ۱۶, ۱۳۹۸
سلام خوشحالم که تونستیم این حس لذت بخش رو بهتون بدیم
آرون on آبان ۸, ۱۳۹۸
سلام خیلی ممنونم واقعا لذت برم خاطراتم مرور شد.خدا خیرتون بده.اگر تصویر کتاب داستانش رو هم بزارید عالی میشه
علی علیزاده on آبان ۸, ۱۳۹۸
سلام، خداروشکر لذت بردید، والا همینشم بزور کپچر کردم، خیلی نوارش کهنه شده بود. ولی میگردم اگه به چشمم جایی خورد براتون تهیه میکنم
تینا on آذر ۱۱, ۱۳۹۸
سلام میشه صداپیشگانشم معرفی کنید این قصه زمان بچگی منه و حالا بعد سی سال برای پسرم پیداش کردم و گذاشتم ممنون از شما
علی علیزاده on آذر ۱۲, ۱۳۹۸
سلام، حس زیبایی داره اینکار،
بله چک میکنم ببینم چی میشه پیدا کرد