پروفایل گوینده خانم با کد 9709
هنر آموخته محضر جناب استاد علی حیدریان در زمینه گویندگی و جناب استاد عامر گوهری در زمینه آواز, فوق ممتاز خوشنویسی زیر نظر انجمن خوشنویسان ایران , همکاری با رادیو […]
موج ایران باستان شماره 8 “کلیک کنید”
علی علیزاده
او فعالیت هنری خود را در سال ۱۳۳۲ آغاز کرد و از اولین گویندگان تاریخ دوبله در ایران بود. نوذری، روز چهارشنبه ۱۶ آذر ماه ۱۳۸۴ به علت بیماری ریوی و عفونت کلیوی در بیمارستان مدرس تهران درگذشت. در روزهای پایانی زندگی این هنرمند در بیمارستان اینگونه از او نقل شده:
من اولین کسی بودم که در تلویزیون ایران مقابل دوربین رفتم و گفتم نام جعبهای که تصویر من را در آن میبینید تلویزیون است.
وی در مصاحبه ای در سال ۱۳۸۱ به صورت زنده در برنامه مهر در حالی که مجری برنامه از او می پرسد که بزرگترین دستاورد هنری شما چه بوده است منوچهر نوذری جواب می دهد خانم فائقه اتشین ( گوگوش ) که باعث شوکه شدن مجری معروف ان روز تلویزیون ایران می شود و او بلافاصله بدون اینکه چیزی بگوید بحث را به طور کلی عوض می کند و درباره پسرش ایرج نوذری از او سوال می کند
وی معمولاً این شعر را در پایان برنامههای صبح جمعه با شما میخواند و بر روی سنگ آرامگاهش نیز همین شعر نقش بسته است:
ز حق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی
چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی
پسرش، ایرج نوذری هم در رادیو و تلویزیون ایران و بطور پراکنده در دوبله فعالیت میکند.
برنامههای رادیویی و تلویزیونی
دو برنامهٔ رادیویی و تلوزیونی این هنرمند به نامهای صبح جمعه با شما و مسابقه هفته سالها از پرشنونده و پر بینندهترین برنامههای صدا و سیمای ایران بودند.
وی در برنامهٔ صبح جمعه با شما به عنوان نویسندهٔ طنز رادیویی و صداپیشهٔ نمایشنامهها با نام آقای دست و دلبازوهمچنین «آقای ملون» حضور داشت. مسابقه هفته برنامهای تلویزیونیای بود که اوائل دهه ۷۰ هر هفته پنجشنبه شبها برای مدتی طولانی از تلویزیون ایران بخش میشد. این برنامه مسابقهای چند مرحلهای بود که نوذری مجریگری آن را بعهده داشت. پرسشهای این مسابقه از معلومات عمومی در حیطههای متفاوت طراحی میشد و پس از هر مرحله، تعدادی از شرکتکنندگان برای رفتن به مرحلهٔ دیگر انتخاب میشدند.
وی مدتی هم اجرای برنامه صندلی داغ را بر عهده گرفت. از آخرین کارهای او، برنامهای رادیویی با عنوان پنجشنبه شنیدنی بود.
سینمایی
بازیگر
وی فعالیت خود را در عرصهٔ سینما با بازی در فیلم لاله آتشین ۱۳۴۱ ساخته برادرش مرحوم محمود نوذری آغاز کرد.
افق روشن ۱۳۴۳
امیر ارسلان نامدار (فیلم)۱۳۴۵
حسین کرد شبستری ۱۳۴۵
گوهر شب چراغ (فیلم)۱۳۴۶
غروب بت پرستان ۱۳۴۷
آسمون بی ستاره ۱۳۴۷
خیالاتی۱۳۵۲
چند میگیری گریه کنی۱۳۸۴
کارگردان
ایوالله ۱۳۵۰ و همچنین تدوینگر
خیلی هم ممنون ۱۳۵۱ و همچنین سراینده اشعار
خیالاتی۱۳۵۲و همچنین سراینده اشعار
الو من گربه هستم ۱۳۵۶/فیلمبرداری و تولید در مصر
مدیردوبلاژ
شوخی نکن دلخور میشم۱۳۴۵
ایوالله۱۳۵۰
خیلی هم ممنون ۱۳۵۱
خیالاتی۱۳۵۲
یک جو غیرت ۱۳۵۲
هی جو ۱۳۶۷
شنگول و منگول ۱۳۶۸
حسنک ۱۳۷۱
تلویزیونی
بازیگر
کوچه اقاقیا
عصای پیری
باجناقها
جدی نگیرید
اجراهای تلویزیونی
چهره ها
هزاربرگ هزار رنگ
مسابقه هفته
تهران ساعت ۲۰
مسابقه ثانیه ها
دوبلور فیلم های خارجی
جک لمون، دنی کی ، راج کاپور، گلن فورد، باب هوپ، رداسکلتونو…
اجراهای رادیویی
صبح جمعه با شما
پنجشنبه شنیدنی
راه شب
‘ آقای خنده ایران’ چگونه زندگی کرد
منوچهر نوذری کار خود در تلویزیون را در برنامهای به نام «هزار برگ، هزار رنگ» که کاری از گروه کودک و نوجوان شبکه اول بود آغاز کرد. تهیهکنندهی این برنامه مهناز میرجهانگیری و کارگردان هنری آن حسین فردرو بود.در برنامهی «هزار برگ، هزار رنگ» آیتمی به نام «برگ سیاه تاریخ» وجود داشت که به زندگی افراد بدنام تاریخ به صورت نمایشی میپرداخت. مرحوم منوچهر نوذری از این برنامه بود که مطرح و راه برای حضورش در تلویزیون هموار شد.
به گزارش ایسنا، همزمان با هفتمین سالگرد درگذشت این بازیگر سینما و تئاتر، مجری تلویزیون، دوبلور و گویندهی رادیو، در گفتوگو با حسین فردرو، یکی از تهیهکنندگان باسابقهی تلویزیون، کنکاشی در زندگی هنری این هنرمند جاودان دارد؛ هنرمندی که همواره با عبارت «به نام یگانه عالم» سخن خود را آغاز میکرد و بعدها با نام «آقای خنده ایران» شهرت یافت. برنامههای «صبح جمعه با شما» (در نقش آقای ملون) و «مسابقه هفته» او سالها از پر طرفدارترین کارهای تلویزیون و رادیو به شمار میآمد.
مرحوم نوذری در اواخر عمرش مدتی هم اجرای برنامه «صندلی داغ» را بر عهده گرفت؛ از آخرین کارهای او هم میتوان به برنامهای رادیویی با عنوان «پنجشنبه شنیدنی» اشاره کرد.
و اما حسین فردرو، کارگردان و تهیهکننده تلویزیون به ایسنا میگوید: «منوچهر نوذری در برنامهی «هزار برگ هزار رنگ» راوی بود. از این برنامه بود که مطرح شد و راه برای حضورش در تلویزیون هموار شد. اگرچه نوذری با رادیو همکاری داشت اما در تلویزیون، اولین برنامه خود را پس از انقلاب با «هزار برگ، هزار رنگ» آغاز کرد که موفق هم بود. بعدها پس از این برنامه بود که کار منوچهر نوذری در «مسابقه هفته» آغاز شد و از او برای اجرای این کار دعوت کردند.
«مسابقه هفته» را حسین احمدی تهیهکنندگی میکرد و از آن زمان به بعد بود که هشت سال این مسابقه به طول انجامید. نوذری که به عنوان مجری در این برنامه حضور پیدا کرد، راه را برای خود هموار کرد و پس از این برنامههای دیگری را اجرا کرد.»
«مرحوم منوچهر نوذری علاقه زیادی به تاریخ تلویزیون داشت به گونهای که از دستگاهها و ابزارهایی که در طول تاریخ وجود داشت، آرشیوی را برای خود نگهداری میکرد.
او یک شخصیت کاملا تلویزیونی بود و علیرغم اینکه سابقهاش در رادیو از تلویزیون بیشتر بود، با این حال تلویزیون را خیلی خوب می شناخت و سبکش کاملا با بقیه متفاوت بود.»
حسین فردرو سپس با اشاره به حضور منوچهر نوذری در تلویزیون، از خاطرات او و پسرش یاد میکند و میگوید: زمانی که نوذری بیمار شد با علیرضا جاویدنیا که خود را شاگرد او میداند به بیمارستان برای عیادت او رفتیم. من در آنجا کمتر پسری را دیدهام که این قدر پدرش را دوست داشته باشد و احساساتی باشد.
او دربارهی حس ایرج نوذری نسبت به پدرش میگوید: همیشه تواضعش نسبت به پدرش نمونه بوده است و همیشه با افتخار دست پدرش را بوسه میزد. حتی از صمیم قلب حرفهای او را گوش میداد و دهها بار شاهد این بودهام که ایرج نوذری تحت تاثیر پدرش گریه میکرد.
فردرو با بیان اینکه روش منوچهر نوذری در اجرا، طنز بود، خاطرنشان میکند: ایرج نوذری برخلاف او جدی و مثل بچههای ۱۵ ساله با پدرش برخورد میکرد و شایعاتی که نسبت به رابطه این پدر و پسر گفته بودند که او از پدرش دلخور است به هیچ وجه صحت ندارد و شاهد آن نبودهام.
وی که ارتباط بیشتری با این پدر و پسر داشت، میگوید: روزهای آخر منوچهر نوذری توجه بیشتری به ایرج نوذری داشت. با تمام مشکلات و مریضیهایی که داشت در برخی از برنامه از جمله برنامه «ستارهها» از نزدیک شاهد اجرای ایرج بود. البته ایرج توانایی هایش در بخش تیپیک و دراماتیک است اما پدرش طنز دوست داشت. ولی به هر حال موفقیت ایرج به عنوان یک چهره تلویزیونی بر روی پدرش تاثیر خوبی داشت.
حسین فردرو در ادامه از خاطرهای که در مسابقه تاریخی «ستارهها» با حضور ایرج نوذری و منوچهر نوذری شکل گرفت، یاد میکند و میگوید: در مسابقه «ستارهها» از منوچهر نوذری درخواست شد که به عنوان مجری و ایرج نوذری هم به عنوان شرکتکننده در این برنامه حضور داشته باشند و آنها نیز حاضر شدند. این مسابقه که در نوروز پخش شد به قدری جذاب و خوب بود که یک جورایی تاریخی محسوب میشود.
منوچهر نوذری فعالیت خود را در عرصهی سینما در سال ۱۳۳۸ با فیلمهایی مانند «امیر ارسلان نامدار» آغاز کرد و در ادامه در فیلمهای «گوهر شب چراغ»، «خیالاتی»، «کوچه اقاقیا» ، «عصای پیر»، «باجناقها»، «چند میگیری گریه کنی» و «تهران ساعت بیست» به ایفای نقش پرداخت.
او از اواسط مهر ماه ۱۳۸۴ به دلیل عوارض قلبی، کلیوی و دیابت بین خانه و بیمارستان در رفت و آمد بود. از اویل آذر ماه به دنبال عفونت کلیوی دربخش دیالیز بیمارستان مدرس بستری شد و سپس ۱۶ آذر ۸۴ در سن ۶۹سالگی درگذشت.
تاريخ شفاهي دوبله، راديو، سينما و تئاتر از زبان منوچهر نوذري
“مسابقهي هفته” سالها، جزو موفقترين برنامههاي تلويزيوني بود تا اينكه آقاي پورنجاتي قائم مقام وقت سازمان گفت كه سوالهاي مذهبي آن را زياد كنيد و زنها نباشند. بعد دوباره تغيير كرد تا اينكه گفتند نميخواهيم
منوچهر نوذري متولد ۱۰ ارديبهشت ۱۳۱۵، بيش از ۵۱ سال است كه در راديو، تلويزيون، دوبله، سينما و تئاتر ايران فعال است.
منوچهر نوذري، در گفتوگويي تفصيلي با خبرنگاران گروه هنري خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) از بيش از نيم قرن فعاليت خود در رشتههاي مختلف هنري سخن گفت .
۱۷ سالم بود كه كار دوبله را شروع كردم، استادم آقاي لطيف پور دوست برادرم مرحوم محمود نوذري بود و به خانه ما رفت و آمد داشت. يك روز من را ديد و گفت كه تو در دوبله استعداد داري و من را براي كار به پيش خودش برد. نشستم و نگاه كردم، ديدم ميتوانم.
اولين فيلمي كه صحبت كردم دختر نمكزار محصول ايتاليا بود. در آن فيلم فريدن سقفي به جاي مارچلو ماسترياني صحبت ميكرد و مرحوم ايرج دوستدار نقش منفي فيلم را ميگفت. در هر فيلمي يك كمدين كوچكي بود همراه با رل اول فيلم كه به آن جيمي ميگفتند كه آنرا به من دادند و در اولين روز كارم من جاي نقش دوم فيلم صحبت كردم.
آن موقع مثل الان نبود كه گوشي داشته باشيم. تكرار هم نداشتيم و همه تكهها سريع ضبط ميشد. كار خوب درآمد و تشويقم كردند من هم در دوبله ماندم و رسيدم در حد مدير دوبلاژ و رلهاي سنگين را دوبله كردم.
وي به ايسنا گفت: قديم، وضعيت دوبله خيلي خوب بود. دوبله هم فن است و هم هنر. به غير از اينكه حالت هنرپيشه را حفظ ميكني بايد مواظب لب و دهن هم باشي و دو تا كار را در يك زمان انجام دهي. اينكه الان بعضي از دوبلهها خوب نميشود طرف ميايد لب و دهن را ميزان كند حال از بين ميرود و مياد حال را درست كند لب و دهن از بين ميرود!. تا قبل از فيلم اشكها و لبخندها دوبله ما در دنيا دوم بود. ايتالياييها موسيقي هم دوبله ميكردند بعد از اينكه ما هم شروع به اين كار كردم يك شديم و واقعا كارمان سبك بود ولي الان اينطور نيستيم و خراب شديم.
اول اينكه يك مقدار از آن گويندهها نيستند. بعد هم كار بيارزش شده و برايشان مهم نيست مثل آنوقتها حالت داشته باشند فقط ميخواهند صدا فارسي بشود تا مشتري بفهمد. الان ۷۰ ، ۸۰ درصد فيلمهايمان خوب دوبله نميشوند.
وي افزود: همزمان با دوبله، وارد راديو شدم و اجراي برنامهها را از جمله داستان شب به عهده داشتم. ۲۱سالم بود كه با شروع كار تلويزيون در ايران و آن موقع كه هنوز كسي نميدانست تلويزيون چي است من به همراه مرحوم تابش، متوجه و مرحوم مبشر شب در تلويزيون ظاهر شديم و به مردم گفتيم تلويزيون چي است و بعد يواش يواش برنامه گذاشتيم.
بعد از سال ۴۰در چند فيلم سينمايي مثل لاله آتشين (مرحوم محمود نوذري) افق روشن (مهدي امير قاسم خاني) بازي كردم. اين كارها را دوست نداشتم. پارس فيلم پيش دكتر كوشان ميرفتم و در آنجا كه مرتب فيلم تهيه ميشد كار ياد ميگرفتم و يكي هم كه نميآمد من نقش آن را ميگرفتم.وي به ايسنا گفت:دو سه تا سناريو هم نوشتم در واقع آنجا من طرح كاد بودم. چهار فيلم هم براي دكتر اسماعيل كوشان بازي كردم فيلمهاي حسين كرد و امير ارسلان نامدار ۱۳۴۵ ، گوهر شب چراغ ۱۳۴۶ ، غروب بت پرستان ۱۳۴۷ .
كار بازيگري را دوست نداشتم و فهميدم اين طرف دوربين بيشتر به درد ميخورم. سال ۱۳۵۰ فيلم “ايوالله” را ساختم كه با آن بليط هجده زار و دو تومان در همان هفته اول ۷۰۰ هزار تومان فروخت و هنوز هم جزو ده فيلم پرفروش سينماي ايران است. آنموقع اگر يك فيلم در سه هفته ۴۰۰ هزار تومان در ۱۰ سينما ميفروخت همه به هم تبريك ميگفتند.
من كاشف “آغاسي” بودم و براي اولين بار او را وارد راديو و سينما كردم. وقتي نقش اول ايوالله را به او دادم تمام مدت تا وقتي كه فيلم اكران شد هر كسي كه من را ديد ايراد گرفت كه چرا نقش اول فيلمم را به او دادم من هم در جواب ميگفتم يك فكرهايي كردم. همه فكر ميكنند آغاسي نفت فروش بوده در حاليكه اين نبود هنگامي كه انگليسيها در خوزستان لوله كشي نفت ميكردند آغاسي دنبال آنها ميرفته و با گوني شيشههاي آبجوي آنها را جمع ميكرده و در شهر ميفروخت. اين را هم نميشد در فيلم نشان داد. من برايش داستان ديگري ساختم نعمت نفتي هم از آن وقتيكه فكر ميكردند اين نفت فروش است و رويش ماند.
من دو فيلم از آغاسي ساختم كه او نقش خود را داشت. در فيلمهاي بعدي آمدند و به او نقش دادند نگرفت تا اينكه ايرج صادقپور فراش باشي را ساخت كه آن هم موفق بود.
دو فيلم ديگري هم كه ساختم (خيلي هم ممنون و خيالاتي) پرفروش شد اما مثل اولي نبود. بعد از “خيالاتي” ديدم كارفرمايشي شد و تهيه كننده ميگويد سناريو خوب است ولي اين آدمها را بگذار و اينجا را اينجوري كن كارها را به اين شكل شده بود كه سينما را ول كردم.
بعد از سينما در دوبله و راديو بودم و در تلويزيون هم برنامه چهرهها را داشتم كه برنامه خيلي موفقي بود.
از بعد از انقلاب تا سال ۱۳۵۹ بيكار بودم ممنوعالكار نبودم ولي من را خبر نكردند. من از اول تا به حال كارمند قراردادي صدا و سيما بودم و چون رسمي نبودم هنگام كار از من دعوت ميكردند تا اينكه براي صبح جمعه با شما توسط احمد شيشهگران دعوت به كار شدم.
اين برنامه تا سه چهار سال پيش كه جلويش را گرفتند پخش ميشد پنج شش ماه هم تكرار برنامههاي گذشته را پخش ميكردند تا اينكه كاردان، همان برنامه ۵شنبهها را به جمعه منتقل كرد كه موفق هم نبود.
اخيرا هم برنامه را به سعيد توكل دادند كه در واقع ته مانده و عكس برگردان صبح جمعه با شما با همان عوامل قبلي به جز من و خانم بهروان و احمد شيشهگران است و اصلا ما را خبر نكردند.
برنامهاي با نام برگ سياه تاريخ براي تلويزيون تهيه ميشد و به من گفتند چون تو از نوشته نميخواني دلمان ميخواهد تو صحبت كني كه من به عنوان خبرنگار با سيزده خونخوار تاريخ مصاحبه ميكردم و در برنامه كودك پخش ميشد. تهيه كننده اين برنامه پول ما را خورد و به آمريكا رفت. مدتي، زده شده بودم كه بعد از اين همه سال، پول ما را هم مثل اين جوانها بخورند مدتي كار نكردم تا اينكه “مسابقهي هفته” به من پيشنهاد شد.
“مسابقهي هفته” سالها، جزو موفقترين برنامههاي تلويزيوني بود تا اينكه آقاي پورنجاتي قائم مقام وقت سازمان گفت كه سوالهاي مذهبي آن را زياد كنيد و زنها نباشند. بعد دوباره تغيير كرد تا اينكه گفتند نميخواهيم البته الان به جاي ۱۰ نفر ۹ نفره آنرا گذاشتند كه جالب نيست.
مجموعه طنزي به اسم “جدي نگيريد“ هم توسط عبدالهي و توكلي ساخته ميشد كه من گويندهاش بودم و بيشتر همان بچههاي صبح جمعه بودند كه به تلويزيون آمده بودند.
منوچهر نوذري در ادامهي گفتوگو با خبرگزاري دانشجويان ايران، اظهار داشت: از سال ۷۲ تا ۷۷در تئاتر گلريز ۵ نمايش طنز به روي صحنه برديم كه از نظر تماشاگر هنوز ركورد آن شكسته نشده است. گاهي وقتها آنقدر تماشاگر زياد بود كه تا ۶ اجرا در روز ميگذاشتيم اين نمايشها را من مينوشتم و مجيد جعفري كارگرداني ميكرد.
آن زمان كه تئاتر كار ميكردم شخصي پيش من آمد و پيشنهاد داد تا لطيفههايم را جمع كنم تا يك كتاب درست كنيم كه خيلي هم استقبال شد. لطيفههاي جيبي ۶ سال است كه پشت سر هم با ده هزار تيراژ تجديد چاپ ميشود.
افزود: دو سال و نيم به خاطر ناراحتي قلبي در بيمارستان و دو سال و نيم هم به خاطر بدهي كه بابت يكي از دوستانم پيش آمد و امضا بالاش دادم زندان بودم.
در زندان هم براي زندانيها برنامه ميگذاشتم و همچنين طرح سه سريال و فيلم و يك راه شب براي راديو نوشتم.
آن موقع هم اولين كسيكه راه شب را تكان داد و سبك آن را عوض كرد من بودم كه البته الان خرابش كردند.
اولين سريالي كه در عمرم بازي كردم كوچه اقاقيا بود. كار سريال به من خيلي پيشنهاد ميشد يا داستانش را نميپسنديدم و يا كارگردانش مورد طبعم نبود.
در برنامه جدي نگيريد يك مسابقه ۵ دقيقهاي داشتيم كه رضا عطاران ميآمد و پانتوميم بازي ميكرد من آنجا از او خوشم آمد. بعد هم كه سري اول زير آسمان شهر را نوشت كه كار موفقي بود.
يك روز مجيد جعفري به من زنگ زد و گفت عطاران يك سريال دارد و ميخواهد يك نقش را به تو بدهد ولي چون تا به حال براي كسي بازي نكردي ميترسد قبول نكني. من به جعفري خيلي عقيده دارم گفتم به نظرم بچه خوبي است چكار كنم؟ گفت آره سوژهاش هم خوب است قبول كن. قرار گذاشتيم و صحبت كرديم و كار را پسنديدم.
حسن عطاران اين است كه بازيگر را آزاد ميگذارد و حرف و توصيه آدم را گوش ميكند.
بعداز كوچه اقاقيا، دو سه تا پيشنهاد شده كه همه شكل آن است و قبول نكردم. گفتم خيلي پول احتياج دارم اما خودم را خراب نميكنم. همه يك چيزهايي مثل هم نوشتهاند. حالا يك چيز جديد درست كنيد.
من ديگر عشق دوربين كه ندارم بايد حواسم را جمع كنم كه اعتبار اين ۵۰ ساله را خراب نكنم در عين اينكه به خاطر بدهي به پول هم احتياج دارم اما نبايد به خاطر پول، كارم را خراب كنم، به خاطر همين، پيشنهادات را به راحتي قبول نميكنم.
وي به ايسنا گفت: در اين مدت كار من هم مثل همهي كارها افت و خيز داشته، منتهي سعي كردم روالم ادامه پيدا كند من دنبال سياست و دسته بندي نبودم و هميشه دنبال همان كار هميشگي كه طنز و دل خوش كردن مردم است بودم.
الان، ۵شنبه ها در راديو سراسري برنامه ۵شنبه شنيدني را به تهيهكنندگي خانم معصوم زاده دارم. يك مسابقه جمع و جور است كه فعلا خوب گرفته.
يك سال و نيم پيش هم در مرخصي زندان دو تا فيلم از كارهاي آخر جك لمون را دوبله كردم كه چند جا نوشتند بعد از مدتها يك دوبله خوب ديديم.
الان اگر اسم طنز برده ميشود خيليها طنز نيستند و دلقك بازي و شكلك درآوردن است، طنز اين چيزها نيست. بايد سوژه و عكسالعمل من باعث خنده مخاطب شود يك تبسم كافي است. قهقه خنديدن مال جك است طنز بايد سالها ياد طرف بماند اما فكاهي و مسخره بازي همان لحظه است و شخص بعدا يادش ميرود. من دنبال آن كار هستم و تا حدي هم موفق بوديم.
از ميان صحبتهاي منوچهر نوذري:
– هر كاري در اين ۵۱ سال كردهام، گرفته و موفق بوده.
– از خبرنگاران قديمي گله دارم كه چرا در اين ۵ سالي كه نبودم سراغي از من نگرفتند؟
– براي اينكه فوت فردين راكمرنگ كنند شايعه كردند كه نوذري مرده! بعد ديدند كه نه مال او كمرنگ شد مال ما هم دارد سر و صدا ميكند آمدند از من گرفتند و پخش كردند.
– ايرج نوذري(پسرم) هم سواد دارد و هم تجربه. اين بچه كه بود آمد در دوبله منتهي چون دنبال تحصيل بود زياد پابرجا نبود الان تازه پركار شده من معتقدم در هر كاري باسوادش بهتر از بيسواد است.
– در فكر ساخت يك فيلم و سريال هستم.
– اوايل سال آينده، من و ايرج در يك نمايش طنز از مجيد جعفري بازي ميكنيم.
کلیپ هایی از منوچهر نوذری:
برجسب ها : استودیو صداهای همراه, تیزر, منوچهر نوذری, بیوگرافی, ایران قدیم.
علی علیزاده آگوست 2, 2018
هنر آموخته محضر جناب استاد علی حیدریان در زمینه گویندگی و جناب استاد عامر گوهری در زمینه آواز, فوق ممتاز خوشنویسی زیر نظر انجمن خوشنویسان ایران , همکاری با رادیو […]
Copyright accvs.com
ارسال نظر (0)